loading...
سایت عاشقانه تنهایی
لینک باکس
tanhae بازدید : 69 چهارشنبه 22 آبان 1392 نظرات (0)

اس ام اس عاشقانه و جملات احساسی

میخواهم آنقدر بو بکشم تو را که ریه هایم پر شود از عطر تنت

که هوا داشته باشم برای نفس کشیدنم

وقتی کنارم نیستی

.

.

.

“تو” تنها یکیست آن هم تویی

من دیگران را “شما” خطاب می کنم . . .

.

.

.

گرمایی بوده ام همیشه اما بین خودمان بماند

سرمایی میشوم وقتی پای آغوش تو در میان باشد . . .

.

.

.

در حسرت آغوش تو هستم ، بغلم کن / از عطر بر و روی تو مستم ، بغلم کن

کی گفته که قراره دور از تو بمونم / من با احدی عهدنبستم ، بغلم کن . . .

.

.

.

روزم با تو آغاز می شود ، شبم بی تو تمام نمی شود !

چه کنم ؟

.

.

.

دلم ، یک مزرعه مى خواهد

یک “تو”

یک “من”

و گندم زارى طلایى رنگ

که هوایش آکنده با عطر نفسهاى تو باشد . . .

.

.

.

اگر گفتی

چگونه می شود مُرده ای را زنده کرد؟

فرض کن من مُرده ام!

حالا بخند…

.

.

.

یک مرد چه میخواهد ؟

دستی که بگیرد در دست

چتری که بگیرد بر دوش

یک همقدم عاشق

با او بشود مدهوش !

.

.

.

من و تو

جمعه و شنبه بودیم!

هر چه قدر من به تو نزدیک بودم

تو از من دور بودی…

.

.

.

نگاهت را گره بزن

به هر لحظه من

حس امنیت می گیرم

وقتی تو

درگیر منی

.

.

.

گفتم ای فال فروش ، لای این بسته فال

“مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید” هم داری ؟

گفت : اگر بود کسی فال فروشی می کرد ؟

.

.

.

امروز یه کار ضرورى دارم و اون دوست داشتن توئه …

دیروز هم همینطور بود

فردا هم همینطوره !

.

.

.

ﺗﻨﻬﺎ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﻨﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﻋﮑﺎﺱ ﺑﻮﺩ

ﮐﻪ ﺍﻭﻧﻢ ﭘﻮﻟﺶ ﺭﻭ ﮔﺮﻓﺖ ﺭﻓـــــــــــــــــ

.

.

.

یه وقت به سرت نزند ! که شعرهایم را بتکانی …

چرا که رسوا خواهم شد ، و همه خواهند دید !

لحظه لحظه تو را در میان واژه هایم

.

.

.

عشق یعنی :

طوری نگام کنی که انگار …

آدم قحطه !

.

.

.

سر و ته این حرفها را که بزنم

باز هم

تویی که در سرم

ته حرفها را میزنی

.

.

.

آرزویم این است که بهاری بشود روز و شبت

که ببارد به تمام رخ تو بارش شادی و شعف

و من از دور ببینم که پر از لبخند است

چشم و دنیا و دلت …

.

.

.

هنوز هم وقتی باران می آید تنم را به قطرات باران می سپارم

می گویند باران رساناست ، شاید دستهای من را هم به دستهای تو برساند . . .

.

.

.

آدم ها حق دارند آغوشی داشته باشند

که وقتی بغض داشت خفه شان می کرد بهش پناه ببرند

و ایمان داشته باشند تا وقتی که آنجا هستند دست هیچ غمی بهشان نمی رسد . . .

.

.

.

به یک جایی از زندگی که رسیدی میفهمی رنج را نباید امتداد داد

باید مثل یک چاقو که چیزها را می برد و از میانشان می گذرد

از بعضی آدم ها بگذری و برای همیشه تمامشان کنی . . .

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 29
  • کل نظرات : 8
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 1
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 4
  • باردید دیروز : 443
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 4
  • بازدید هفته : 4
  • بازدید ماه : 1,405
  • بازدید سال : 14,512
  • بازدید کلی : 35,697